دیشب زیر نور ماه خوابیدم

ساخت وبلاگ

دیشب زیر نور ماه خوابیدم

خوابِ تو و چشماتُ دیدم

توی خواب لب هاتُ بوسیدم

با یه بغضِ گنده از خواب پریدم

با مدادِ آبی و سفیدم

عکس تو رو روی ماه کشیدم

ابر اومد و روی ماهُ پوشوند

تا سایه ی سیاهشُ دیدم

 

دلم تنگ شد برای بوسه هامون

گریه کردم هی چشمامُ مالیدم

هیهیهی هی هیهی هیهیهیهیهی

هیهیهی هی هیهی هیهیهیهیهی

هیهیهی هی هیهی هیهیهیهیهی

هیهیهی هی هیهی هیهیهیهیهی

 

تو ستاره برق چشماتُ دیدم

به تنهاییِ خودم خندیدم

تنهایی که شاخ و دم نداره

میاد و یه کوه از غم میاره

 

دلم تنگ شد برای خنده هامون

میاد صدات از خاطره هامون

هاهاها ها هاها هاها هاهاها

هاهاها ها هاها هاها هاهاها

هاهاها ها هاها هاها هاهاها

هاهاها ها هاها هاها هاهاها

 

باد با یه قاصدک اومد

نشست کنارم تا گریه ام بند اومد

گفت دیشب آروم خوابیدی

خواب هفت تا پادشاهُ دیدی

 

دلم تنگ شد برای لحظه هامون

من موندم و صدای باد و بارون

هوهوهو هو هوهو

هو هو هو هو هوهو

هوهوهو هو هوهو

هو هو هو هو هوهو

هوهو هوهو هو

 

به سراغ من اگر می آیید . . .!...
ما را در سایت به سراغ من اگر می آیید . . .! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kamranmohammadzadeha بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:13